فرشته - امیر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از قریش پرسیدند ، فرمود : ] اما خاندان مخزوم : گل خوشبوى قریش‏اند ، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن ، و زنانشان را به زنى گرفتن . امّا خاندان عبد شمس : در رأى دور اندیش‏ترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر . لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‏تریم ، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر ، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار ، و ما گشاده زبان‏تر و خیرخواه‏تر و خوبتر به دیدار . [نهج البلاغه]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 1

           فرشته    

کودکی که آماده ی تولد بود،نزد خدا رفت و از او پرسید:میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد:از میان بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر

گرفته ام.او در انتظار توست واز تو نگهداری خواهد کرد.

اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه.

ـ اینجا در بهشت،من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد:فرشته ی تو برایت آواز خواهند خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد:من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان‌ آنها را نمیدانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت:فرشته ی تو، زیباترین وشیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی،در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت:وقتی میخواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟

خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت:فرشته ات دست هایت را کنار هم میگذارد و به تو یاد میدهد چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید:شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی میکنند.چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

ـ فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد:اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود

خداوند لبخند زد و گفت:فرشته ات همیشه درباره ی من با تو صحبت خواهد کرد و تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت، گرچه من همواره در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهایی از زمین شنیده می شد.کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا! اگر باید همین حالا بروم، لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد.

به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی   


 نوشته شده توسط امیر تیموری در پنج شنبه 88/3/21 و ساعت 11:2 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
محمدرضا شجریان ( ادامه )
محمدرضا شجریان
شهرام شب پره
شکیلا
ستار
رضایا
دی جی علی گیتور
هایده ( ادامه )
هایده
مهستی
داریوش
رضا پیشرو
مجید اخشابی
محمد اصفهانی
حمیرا
[همه عناوین(1270)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا داغ کن - کلوب دات کام