ساسی مانکن - پیشم نمون - امیر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلها، خاک و دانش، نهال و گفتگو، آب است . هرگاه آب از خاک جدا افتد، نهال خشک گردد . [امام صادق علیه السلام]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

پیشم نمون

 

 

پیشم نمون Lyrics
ساسی مانکن ، ساسی مانکن
حسین مخته ، حسین مخته
کوشا فیلیپ ، کوشا فیلیپ
علی علی یلی
ساسی مانکن ، قانون ما توی رپ اثبات شده
ببین دل من از در و دافی اشباع شده
از جملات من آره شدی وحشت زده
تو مثل سربازی حسین سرلشکره
می خونم روز رفتنت هنوز یادته
هنوز نشده یکی مثه من به تو پا بده
مثل قدرت رد کردن حادثه
این عشق توی وجود تو باعثه
وارثه جاذبه توی کرة خاکی
بگو منو ول کردی رفتی با کی؟
بگو بگو محکم بمون سر همه حرفات
فکرشم نکن که دوباره بمونم باهات
همه گفتنی هام توی این مطلبه
تو گذاشتی رفتی ولی خب البته
گفتی الان وقتشه طرف مسته
ساسان دوست دارم خیلی خب بسه
حسین مخته ، من پیامبر رپم بدون تو منافقی
من از تو خیلی سر ترم تو هم موافقی؟
اسمم حسینه سومین رهبر رپم
از صدام باید بکنی احساس خطر
صدامو تو بشنو کلماتو درک کن
لحظه خسته شده ثانیه رو ترک کن
آها فکر می کردم تو نیستی اون جور که همه هستن
بگو آره یه بدی دیده بودی تو از من
به تو گفتم نرو نه یه دفعه صد دفعه
قلب منه که پیش عشق تو مستضعفه
سیاستای کثیفت این جا دیگه میشه پدید
تو رفتی و منم میرم دنبال یه داف جدید
جریان ما نداشت حتی یه قطب مثبت
نفرت من نسبت به تو دیگه شده مفرد
امثال تو تو این رابطه ها خیلی ماهرن
حالا اومدی میگی دوست دارم واقعا؟
علی یلی ، منه ببینی میام امشب تو خوابت
ولی یادت باشه بزنی نقابت
یعنی جلوم بگی عاشقمی و پشتم
بگی این ..........وای منو کشتن
یادته سرد بود دستام گفتم بگیر
گفتی آتیش روشن کن سرما نمیر
منم روشن کردم با الکل چشمام
دارم می نویسم با کبریت دستام
این آتیش باشه هدیه ای از ما
تقدیم به سراسر دنیا
دیگه معنی نداره کلمة دو تا
عشق بوده ولی تو قرون وسطا
دیگه بدم میاد از حروف دختر
چون به هر کی گفتم طلوعه
گفت نه غروب درست کرد
بهم گفت یه فرصت
منم گفتم مهلت
ولی باز تپق زد
کوشا فیلیپ ، به من گفتی که عاشق شدی
با یه نگاه صد دل باعث شدی
که من به خودم خیلی فحش بدم
ولی الان تو رو گذاشتم پشت سر
حتی نشون به اون نشون
که من بهت گفتم بمون
اما تو هم مثه همون آدم سابقی بدون
دیگه دیره بسه برو خیره نشو به من
حتما اینه حرف دلت که با خودت منو ببر
تو حاکم شده بودی تو قلب من
تو عامله خود اونی که دست کم
منو چند بار تا لب مرگ رسوندی
همه بهت میگن باید با من می موندی
آره توی زندگی من چیزی نمونده واسم
به جز چند تا کاغذ و با یه دونه قلم
میریم تو شبای سرد زیر بارونای سرد
از چشاش میومد اشک ولی هرگز نزد حرف
از تو یاد نمی کنه از نگام اینو بفهم
می خوام باز بری خودت


 نوشته شده توسط امیر تیموری در دوشنبه 88/6/9 و ساعت 3:40 عصر | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
محمدرضا شجریان ( ادامه )
محمدرضا شجریان
شهرام شب پره
شکیلا
ستار
رضایا
دی جی علی گیتور
هایده ( ادامه )
هایده
مهستی
داریوش
رضا پیشرو
مجید اخشابی
محمد اصفهانی
حمیرا
[همه عناوین(1270)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا داغ کن - کلوب دات کام